امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fulminating

American: ˈfʌlmɪneɪtɪŋ British: ˈfʌlmɪneɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
( fulminant =) آتشگیر، محترق‌شونده، غرش‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fulminating

  1. verb Criticize harshly
    Synonyms:
    condemning
    Antonyms:
    praising defending supporting flattering complimenting
  1. verb To explode
    Synonyms:
    exploding detonating roaring firing ranting fuming bursting blowing castigating discharging berating blasting
  1. verb To intimidate
    Synonyms:
    upbraiding blustering menacing

ارجاع به لغت fulminating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fulminating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fulminating

لغات نزدیک fulminating

پیشنهاد بهبود معانی