با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Fundamentals

ˌfʌndəˈment̬lz ˌfʌndəˈmentlz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural
مبانی، اصول، امهات
- the fundamentals of the law
- مبانی قانون
- fundamentals of enzymology
- اصول آنزیم‌شناسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fundamentals

  1. noun essentials
    Synonyms: basics, foundation, basis

لغات هم‌خانواده fundamentals

ارجاع به لغت fundamentals

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fundamentals» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fundamentals

لغات نزدیک fundamentals

پیشنهاد بهبود معانی