امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Furnish

ˈfɜrːnɪʃ ˈfɜːnɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    furnished
  • شکل سوم:

    furnished
  • سوم‌شخص مفرد:

    furnishes
  • وجه وصفی حال:

    furnishing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
مبله کردن، دارای اثاثه کردن، مجهز کردن، مزین کردن، تهیه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They furnished us with food and water.
- آنان به ما خوراک و آب دادند.
- We will furnish the necessary information later.
- اطلاعات لازم را بعد ارائه خواهیم کرد.
- Their love affair will furnish the village with plenty of gossip.
- رابطه‌ی عشقی آن‌ها موجب شایعات فراوانی در دهکده خواهد شد.
- I like to furnish my own room myself.
- دوست دارم اتاقم را خودم مبله کنم.
- The house is completely furnished.
- خانه کاملاً مبله است.
- a furnished flat to let
- آپارتمان مبله برای اجاره
- half furnished
- نیمه مبله
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furnish

  1. verb decorate, supply
    Synonyms:
    accoutre apparel appoint arm array clothe endow equip feather a nest fit fit out fix up gear line a nest make habitable outfit provide provision purvey rig stock store turn out
    Antonyms:
    leave plain unfurnish
  1. verb give, reveal information
    Synonyms:
    afford bestow deliver dispense endow feed grant hand hand over offer present provide supply transfer turn over
    Antonyms:
    conceal hide secret

لغات هم‌خانواده furnish

  • verb - transitive
    furnish

ارجاع به لغت furnish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furnish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/furnish

لغات نزدیک furnish

پیشنهاد بهبود معانی