با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Furnishings

ˈfɜrːnɪʃɪŋz ˈfɜːnɪʃɪŋz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

plural preposition
اثاثیه ،لوازم
- The apartment's furnishings were old and discolored.
- اثاثیه‌ی آپارتمان کهنه و رنگ‌ورو رفته بود.
- men's furnishings
- پوشاک مردانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furnishings

  1. noun appliances, furniture
    Synonyms: accessories, accouterments, appointments, décor, equipment, fittings, fixtures, gear, provisions, trappings

لغات هم‌خانواده furnishings

ارجاع به لغت furnishings

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furnishings» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/furnishings

لغات نزدیک furnishings

پیشنهاد بهبود معانی