امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gesture

ˈdʒestʃər ˈdʒestʃə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    gestured
  • شکل سوم:

    gestured
  • سوم‌شخص مفرد:

    gestures
  • وجه وصفی حال:

    gesturing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb C1
اشاره، حرکت، اشارات و حرکات در موقع سخن گفتن، وضع، رفتار، ژست، قیافه، ادا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He dismissed us with a head gesture.
- با تکان سر ما را مرخص کرد.
- The drowning man was gesturing desperately with his hands.
- مردی که در حال غرق شدن بود از فرط بیچارگی با دست‌هایش علامت می‌داد.
- He sent me a card as a gesture of sympathy.
- به علامت همدردی کارتی برایم فرستاد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gesture

  1. noun motion as communication
    Synonyms:
    action body language bow curtsy expression genuflection gesticulation high sign indication intimation kinesics mime nod pantomime reminder salute shrug sign signal sign language token wave wink
    Antonyms:
    speech
  1. verb make signs, motions to communicate
    Synonyms:
    act out flag indicate mime pantomime signal signalize use one’s hands use sign language wave
    Antonyms:
    speak

ارجاع به لغت gesture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gesture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gesture

لغات نزدیک gesture

پیشنهاد بهبود معانی