امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Gradation

ɡrəˈdeɪʃn ɡrəˈdeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
درجه‌بندی، سلسله، درجه، تدریج، (در هنرهای زیبا) انتقال تدریجی، ارتقا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the many gradations between absolute good and bad
- مدارج مختلف بین خوبی و بدی مطلق
- to go from a lower to a higher gradation
- از مرحله‌ی پایین‌تر به مرحله‌ی بالاتری رسیدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gradation

  1. noun classification, step
    Synonyms:
    arrangement calibration change degree difference distinction divergence grade grouping level mark measurement modification notch nuance ordering place point position progression rank scale sequence series shade sorting stage succession variation

ارجاع به لغت gradation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gradation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gradation

لغات نزدیک gradation

پیشنهاد بهبود معانی