امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Grasping

ˈɡræspɪŋ ˈɡrɑːspɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
حریص، طماع، پول‌دوست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The grasping investors focused solely on maximizing their profits.
- سرمایه‌گذاران پول‌دوست صرفاً بر روی حداکثر کردن سود خود تمرکز کردند.
- Her grasping nature made it difficult for her to maintain friendships.
- ذات حریص او، حفظ روابط دوستانه را برایش دشوار می‌کرد.
adjective
چنگ‌زن، پیگیر، سمج، کنه، مُصر
- His grasping fingers clung to the edge of the cliff for safety.
- انگشتان چنگ‌زنش برای ایمنی به لبه‌ی صخره چسبیده بودند.
- The grasping hand of the child reached for the colorful toy.
- دست سمج کودک به‌سمت اسباب‌بازی رنگی دراز شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grasping

  1. adjective greedy
    Synonyms:
    acquisitive avaricious avid close-fisted covetous desirous extorting extortionate grabby itchy mean miserly niggardly penny-pinching penurious prehensile rapacious selfish stingy tightfisted usurious venal
    Antonyms:
    generous unselfish

ارجاع به لغت grasping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grasping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/grasping

لغات نزدیک grasping

پیشنهاد بهبود معانی