با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Groundbreaking

ˈɡraʊndˌbreɪkɪŋ ˈɡraʊndˌbreɪkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    groundbreakings
  • صفت تفضیلی:

    more groundbreaking
  • صفت عالی:

    most groundbreaking

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective
مراسم پی‌ریزی و آغاز ساختمان، وابسته به این مراسم
adjective noun
پیشگام، جلو دار
adjective noun
پیشگامانه
- Amirkabir's groundbreaking efforts
- اقدامات پیشگامانه‌ی امیرکبیر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد groundbreaking

  1. adjective pioneering
    Synonyms: avant-garde, cutting-edge, innovating, innovative, leading-edge, radical, revolutionary, spearheading, trailblazing, trendsetting

ارجاع به لغت groundbreaking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «groundbreaking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/groundbreaking

لغات نزدیک groundbreaking

پیشنهاد بهبود معانی