امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Guarantor

ˌɡernˈtɔːr ˌɡærənˈtɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
ضامن، ضمانت‌کننده، کفیل، متعهد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد guarantor

  1. noun One who assumes financial responsibility for another
    Synonyms:
    sponsor underwriter surety backer bondsman patron bondswoman guaranty bailsman insurer angel warrantor warranter

ارجاع به لغت guarantor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «guarantor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/guarantor

لغات نزدیک guarantor

پیشنهاد بهبود معانی