امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hairiness

ˈherinəs ˈheərinəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
(داشتن موی زیاد به‌ویژه در قسمت‌هایی از بدن غیر از سر) پُرمویی، پشمالویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- facial hairiness
- پُرمویی صورت
- When I was a boy, I remember marvelling at the sheer hairiness of my father.
- وقتی پسربچه بودم، یادم می‌آید که از پشمالویی زیاد پدرم تعجب می‌کردم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hairiness

  1. noun shagginess
    Synonyms:
    downiness pubescence pilosity hispidity crinosity bristliness hirsuteness furriness fluffiness

لغات هم‌خانواده hairiness

  • noun
    hair, hairiness

ارجاع به لغت hairiness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hairiness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hairiness

لغات نزدیک hairiness

پیشنهاد بهبود معانی