امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Half-baked

hæfˈbeɪkt hɑːfˈbeɪkt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نیم‌پخته، (مجازاً) ناپخته، ناقص، خل، بی‌تجربه، خام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- The potato is half baked.
- سیب‌زمینی نیمه‌پخته است.
- a half-baked plan
- نقشه‌ی حساب‌نشده
- half-baked thoughts
- اندیشه‌های نسنجیده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد half-baked

  1. adjective stupid; not thought through
    Synonyms:
    backward batty birdbrained blockheaded boneheaded brainless crazy dumb feeble-minded foolish harebrained idiotic ignorant ill-conceived imbecilic impractical indiscreet moronic poorly planned retarded senseless short-sighted silly slow sophomoric underdeveloped unformed witless
    Antonyms:
    intelligent smart thoughtful wise

ارجاع به لغت half-baked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «half-baked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/half-baked

لغات نزدیک half-baked

پیشنهاد بهبود معانی