با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Ham-handed

hæmˈhændɪd hæmˈhændɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دست‌وپاچلفتی، بی‌عرضه
- The ham-handed chef accidentally dropped the plate of food on the floor.
- سرآشپز دست‌وپاچلفتی به‌طور اتفاقی بشقاب غذا را روی زمین انداخت.
- the ham-handed student
- دانش‌آموز بی‌عرضه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ham-handed

  1. adjective Lacking physical movement skills, especially with the hands; ; ; ; - Mary H. Vorse
    Synonyms: bumbling, bungling, butterfingered, ham-fisted, handless, heavy-handed, left-handed

ارجاع به لغت ham-handed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ham-handed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ham-handed

لغات نزدیک ham-handed

پیشنهاد بهبود معانی