با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hanky

ˈhæŋki ˈhæŋki
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
پوشت، دستمال جیبی
- She wiped her tears with a soft hanky.
- اشک‌هایش را با یک دستمال جیبی نرم پاک کرد.
- The magician pulled a white hanky out of his sleeve.
- شعبده‌باز یک پوشت سفید از آستینش بیرون آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hanky

  1. noun A square piece of cloth used for wiping the eyes or nose or as a costume accessory
    Synonyms: handkerchief, hankie, hankey

ارجاع به لغت hanky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hanky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hanky

لغات نزدیک hanky

پیشنهاد بهبود معانی