با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Headboard

ˈhedbɔːrd ˈhedbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
تخته‌ی بالای تختخواب، تخته‌ی پشتی، تاج بالای تختخواب
- She leaned against the headboard, engrossed in her book.
- او به تاج بالای تختحواب تکیه داد و در کتابش غرق شد.
- The headboard of the bed was beautifully carved with intricate designs.
- تخته‌ی پشتی تخت با طرح‌های پیچیده به زیبایی حک شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت headboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «headboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/headboard

لغات نزدیک headboard

پیشنهاد بهبود معانی