امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Headed

ˈhedɪd ˈhedɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    heads
  • وجه وصفی حال:

    heading

معنی

adjective
سردار، رسیده، نوک‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد headed

  1. adjective in transit
    Synonyms:
    in motion en route going directed started aimed slated for on the way to pointed toward moving
    Antonyms:
    stopping landed disembarked

لغات هم‌خانواده headed

  • verb - intransitive
    head

ارجاع به لغت headed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «headed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/headed

لغات نزدیک headed

پیشنهاد بهبود معانی