با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Headfirst

ˈhedˈfɜrːst ˈhedˈfɜːst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adverb
با سر، از سر، با شیرجه
- He jumped headfirst into the lake.
- او با سر پرید توی دریاچه.
adverb
با بی‌فکری، بی‌پروا، بدون پیش‌اندیشی (headforemost هم می‌گویند)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد headfirst

  1. adverb recklessly
    Synonyms: hastily, rashly, carelessly

ارجاع به لغت headfirst

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «headfirst» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/headfirst

لغات نزدیک headfirst

پیشنهاد بهبود معانی