با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Helped

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    helps
  • وجه وصفی حال:

    helping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A1
حمایت‌شده، همراهی‌شده
- the helped refugee
- پناهنده‌ی حمایت‌شده
- the helped man
- مرد همراهی‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد helped

  1. adjective aided
    Synonyms: maintained, supported, advised, abetted, befriended, relieved, sustained, nursed, encouraged, assisted, accompanied, taken care of, subsidized, bolstered, backed
    Antonyms: impeded, hindered, harmed

ارجاع به لغت helped

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «helped» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/helped

لغات نزدیک helped

پیشنهاد بهبود معانی