امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Helpful

ˈhelpfl ˈhelpfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more helpful
  • صفت عالی:

    most helpful

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
مفید، کمک‌کننده، سودمند، کارساز، کارآمد، یاری‌گر، یاری‌رسان، یاری‌دهنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a helpful suggestion
- پیشنهاد سودمند
- Sarah's advice proved to be very helpful in solving the problem.
- توصیه‌ی سارا برای حل این مشکل بسیار مفید بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد helpful

  1. adjective beneficial, beneficent
    Synonyms:
    accessible accommodating advantageous applicable benevolent bettering caring conducive considerate constructive contributive convenient cooperative crucial effectual efficacious essential favorable fortunate friendly good for important improving instrumental invaluable kind neighborly operative practical pragmatic productive profitable serendipitous serviceable significant suitable supportive symbiotic sympathetic timely usable useful utilitarian valuable
    Antonyms:
    disadvantageous harmful hurtful injurious unconstructive unhelpful useless worthless

لغات هم‌خانواده helpful

  • verb - transitive
    help

ارجاع به لغت helpful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «helpful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/helpful

لغات نزدیک helpful

پیشنهاد بهبود معانی