امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hesitation

ˌhezɪˈteɪʃn ˌhezɪˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hesitations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
تأمل، درنگ، دودلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- there is no room even for one moment of hesitation
- جای یک لحظه تردید هم نیست
- After a slight hesitation, she showed the picture to me too.
- پس از درنگ کوتاهی عکس را نشان من هم داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hesitation

  1. noun waiting; uncertainty
    Synonyms:
    averseness dawdling delay delaying demurral doubt dubiety equivocation faltering fluctuation fumbling hemming and hawing hesitancy indecision indecisiveness indisposition irresolution misgiving mistrust oscillation pause procrastination qualm reluctance scruple skepticism stammering stumbling stuttering unwillingness vacillation wavering
    Antonyms:
    certainty eagerness go perseverance sureness

ارجاع به لغت hesitation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hesitation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hesitation

لغات نزدیک hesitation

پیشنهاد بهبود معانی