با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hew

hjuː hjuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
بریدن، قطع کردن، انداختن (درخت و غیره)، ضربت، شقه، ذبح، شکاف یا ترک نتیجه ضربه
- His head was hewn off with one blow of the sword.
- سرش با یک ضربه‌ی شمشیر قطع شد.
- He hewed down the old tree with an axe.
- با تبر درخت کهن را انداخت.
- The tunnel was hewn out of solid rock.
- از میان سنگ یکپارچه تونل را کندند.
- Miners were hewing out the coal.
- معدن‌چیان زغال‌سنگ را می‌کندند و بیرون می‌آوردند.
- If I am elected I'll hew to the Constitution.
- اگر برگزیده شوم از قانون اساسی پیروی خواهم کرد.
- to hew out one's livelihood
- با عرق جبین امرار معاش کردن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hew

  1. verb To bring down, as with a saw or ax
    Synonyms: cut, fell, carve, slit, chop down, axe, slash, chip, chop, hew-out, cleave, fashion, hack, hold, prune, shape, strike, stroke

Idioms

  • hew to the line

    به روش یا خط مشی (به‌خصوصی) پای‌بند بودن

ارجاع به لغت hew

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hew» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hew

لغات نزدیک hew

پیشنهاد بهبود معانی