امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Horizon

həˈraɪzn həˈraɪzn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    horizons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
افق، خط افق، آسمان کران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- black clouds appeared on the horizon.
- ابرهای سیاه در افق نمایان شد.
- the boat gradually dwindled to a speck on the horizon.
- قایق کم‌کم به نقطه‌ای در افق تبدیل شد.
noun
(به‌طور معمول جمع - دانش یا علاقه یا دید و غیره) گستره، حوزه، افق فکری، بینش
- travel broadens one's horizons.
- مسافرت به انسان گسترش فکری می‌دهد.
noun
(نجوم) دایره‌ی عظیمه در کره‌ی سماوی، کیهان پرهون، (زمین‌شناسی) لایه‌ی خاک، خاکلایه، سنگلایه
- on the horizon is a new type of drug.
- نوع جدیدی از دارو آماده‌ی عرضه شدن است.
- over the horizon.
- حتمی، آنچه که وقوع آن حتمی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد horizon

  1. noun skyline, extent
    Synonyms: border, boundary, compass, field of vision, ken, limit, perspective, prospect, purview, range, reach, realm, scope, sphere, stretch, vista

Idioms

  • on the horizon

    قریب‌الوقوع، در آینده‌ی نزدیک، در شرف روی دادن

ارجاع به لغت horizon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horizon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/horizon

لغات نزدیک horizon

پیشنهاد بهبود معانی