با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hung Up

ˌhʌŋ ˈʌp ˌhʌŋ ˈʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
متوقف، معلق
- The project was hung up for lack of funds.
- این پروژه به‌علتِ کمبود بودجه متوقف شد.
- The talks were hung up for a week.
- مذاکرات به مدت یک هفته متوقف شد.
adjective
(درباره‌ی خود) مضطرب، عصبی، دارای اضطراب بی‌مورد، نگران، درگیر
- Don’t be so hung up about your weight – you look fine.
- درباره‌ی وزنت خیلی نگران نباش. ظاهر خوبی داری.
- Why aren't so many men so hung up about food?
- چرا خیلی از مردها زیادی درگیر غذا نیستند؟
adjective
(به کسی یا چیزی) آویزان، دارای علاقه‌ی بیش‌ازحد به کسی یا چیزی
- They broke up but he's still hung up on her.
- آن‌ها از هم جدا شدند اما او هنوز علاقه‌ی شدیدی به او دارد.
- Ultimately, being hung up on someone is, to an extent, a choice.
- بالاخره آویزان بودن به یک نفر، تا حدی، یک انتخاب است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hung up

  1. adjective troubled
    Synonyms: disturbed, psychotic, psychopathic, neurotic
  2. adjective intent
    Synonyms: absorbed, engrossed, preoccupied, obsessed, enthusiastic, rapt

Phrasal verbs

  • hung up (on)

    (امریکا - عامیانه) 1- عصبی، روان رنجور 2- ناراحت، سردرگم، هاج‌وواج 3- معتاد به، دچار وسواس نسبت به، سودازده‌ی

ارجاع به لغت hung up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hung up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hung-up

لغات نزدیک hung up

پیشنهاد بهبود معانی