با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Hung

hʌŋ hʌŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • مصدر:

    hang
  • شکل سوم:

    hung
  • سوم شخص مفرد:

    hangs
  • وجه وصفی حال:

    hanging

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective adverb
زمان گذشته ساده فعل Hang
noun adjective adverb
قسمت سوم فعل Hang
- He is still hung up on money.
- هنوز فکر و ذکرش پول است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hung

  1. adjective suspended
    Synonyms: swaying, dangling, hanging

Phrasal verbs

  • hung up (on)

    (امریکا - عامیانه) 1- عصبی، روان رنجور 2- ناراحت، سردرگم، هاج‌وواج 3- معتاد به، دچار وسواس نسبت به، سودازده‌ی

Collocations

  • hung over

    خمار، پاتیل، دچار خماری صبحگاهی (در اثر میگساری شب قبل)

ارجاع به لغت hung

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hung» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hung

لغات نزدیک hung

پیشنهاد بهبود معانی