امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hurdle

ˈhɜrːdl ˈhɜːdl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
مانع، سبد ترکه‌ای، چهار چوب جگنی، مسابقه پرش از روی مانع، از روی پرچین یا چارچوب پریدن، از روی مانع پریدن، (مجازاً) فائق آمدن بر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- hurdle race
- مسابقه (دو یا اسب‌دوانی) با مانع
- We still have to clear many hurdles.
- ما هنوز بایستی مشکلات زیادی را از جلوی راه خود برداریم.
- The next hurdle is finding a house.
- مانع دیگر یافتن خانه است.
- We hurdled many obstacles.
- ما از موانع زیادی گذشتیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hurdle

  1. noun barrier, obstacle
    Synonyms:
    bar barricade blockade complication difficulty fence hamper handicap hedge hindrance impediment interference mountain obstruction rub snag stumbling block traverse wall
    Antonyms:
    clear path opening
  1. verb jump over an obstacle
    Synonyms:
    bounce bound clear conquer down hop jump across leap over lick lop master negotiate over overcome saltate scale spring surmount vault

ارجاع به لغت hurdle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hurdle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hurdle

لغات نزدیک hurdle

پیشنهاد بهبود معانی