امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hypothesis

haɪˈpɑːθəsɪs haɪˈpɒθəsɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hypotheses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
فرض، فرضیه، قضیه‌ی فرضی، نهشته، برانگاشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to prove or disprove a hypothesis
- فرضیه‌ای را اثبات یا رد کردن
- A proven hypothesis becomes a theory and an established theory becomes a law.
- فرضیه‌ی اثبات‌شده تبدیل می‌شود به نگره و نگره‌ی مسلم تبدیل می‌شود به قانون.
- A working hypothesis.
- فرضیه‌ای که موقت برای راه انداختن کارها به درد می‌خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hypothesis

  1. noun theory
    Synonyms: antecedent, apriority, assignment, assumption, attribution, axiom, basis, belief, conclusion, condition, conjecture, data, deduction, demonstration, derivation, explanation, foundation, ground, guess, inference, interpretation, layout, lemma, philosophy, plan, position, postulate, premise, presupposition, principle, proposal, proposition, rationale, reason, scheme, shot in the dark, speculation, starting point, suggestion, supposition, surmise, system, tentative law, term, theorem, thesis
    Antonyms: calcualtion, measurement, proof, reality, truth

لغات هم‌خانواده hypothesis

ارجاع به لغت hypothesis

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hypothesis» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hypothesis

لغات نزدیک hypothesis

پیشنهاد بهبود معانی