با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Idiosyncrasy

ˌɪdiəˈsɪŋkrəsi ˌɪdiəˈsɪŋkrəsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    idiosyncrasies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
(ویژگی منحصر‌ به یک فرد یا گروه معین) تک‌ویژگی، خصیصه‌ی فردی، تک سرشت، حال مخصوص، طبیعت ویژه، طرز فکر ویژه، شیوه ویژه هر نویسنده، خصوصیات اخلاقی
- She gradually adjusted to her husband's idiosyncrasies.
- او کم‌کم خود را با تک ویژگی‌های شوهرش وفق داد.
- the idiosyncrasies of his writing style
- ویژگی‌های منحصربه‌فرد سبک نوشتن او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد idiosyncrasy

  1. noun oddity, quirk
    Synonyms: affectation, bit, characteristic, distinction, eccentricity, feature, habit, mannerism, peculiarity, singularity, trait, trick

ارجاع به لغت idiosyncrasy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «idiosyncrasy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/idiosyncrasy

لغات نزدیک idiosyncrasy

پیشنهاد بهبود معانی