با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Immanence

ˈɪmənəns ˈɪmənəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
( immanency ) حضور در همه جا، بودن خدا در مخلوق
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد immanence

  1. noun The state of being within or not going beyond a given domain
    Synonyms: immanency, inbeing, indigenousness, innateness, nonobjectivity, subjectivity

ارجاع به لغت immanence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «immanence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/immanence

لغات نزدیک immanence

پیشنهاد بهبود معانی