امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Impatience

ɪmˈpeɪʃns ɪmˈpeɪʃns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
بی‌تابی، بی‌صبری، ناشکیبایی، بی‌حوصلگی، بی‌طاقتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His impatience was revealed by his visage and his trembling hands.
- ناشکیبایی او از قیافه و دستان لرزانش پیدا بود.
- He waited with obvious impatience.
- او با بی‌قراری آشکار منتظر شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impatience

  1. noun inability, unwillingness to wait
    Synonyms:
    agitation anger annoyance ants in pants anxiety avidity disquietude eagerness edginess excitement expectancy fretfulness haste hastiness heat impetuosity intolerance irritability irritableness nervousness quick temper rashness restiveness restlessness shortness snappiness suspense uneasiness vehemence violence
    Antonyms:
    control ease endurance forbearance patience tolerance waiting willingness

ارجاع به لغت impatience

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impatience» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impatience

لغات نزدیک impatience

پیشنهاد بهبود معانی