Impressionist
ɪmˈpreʃnɪst
ɪmˈpreʃnɪst
آخرین به‌روزرسانی:
معنی‌ها
noun
adjective
(نقاش - نویسنده - موسیقی‌نگار) امپرسیونیست، برداشت‌گرای، برداشتگر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
noun
adjective
(بازیگر) مقلد، تقلید درآور
noun
adjective
برداشتگرایانه، برداشتگرانه
مترادف و متضاد impressionist
-
adjective Relating to or characteristic of ImpressionismSynonyms:impressionistic
لغات هم‌خانواده impressionist
-
nounimpression, impressionism, impressionist, impressiveness
-
adjectiveimpressionable, impressive, impressionistic, unimpressed
-
verb - transitiveimpress
-
adverbimpressively, impressionistically
ارجاع به لغت impressionist
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «impressionist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impressionist
لغات نزدیک impressionist
- - impressionable
- - impressionism
- - impressionist
- - impressionistic
- - impressionistically