امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inadequate

ɪnˈædəkwət ɪnˈædəkwət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more inadequate
  • صفت عالی:

    most inadequate

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
غیرکافی، نابسنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- His monthly salary was inadequate.
- حقوق ماهیانه‌ی او کافی نبود.
- They were inadequate to the task.
- آن‌ها از پس آن کار بر نمی‌آمدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inadequate

  1. adjective defective, insufficient, incompetent
    Synonyms:
    bare barren bush-league deficient depleted dry failing faulty feeble found wanting glitch imperfect impotent inappreciable inapt incapable incommensurate incompetent incomplete inconsiderable insubstantial junk lacking lame lemon lousy low meager minus miserly niggardly not enough parsimonious poor scanty scarce short shy sketchy skimpy small spare sparse sterile stinted stunted thin too little unequal unproductive unqualified weak
    Antonyms:
    able adequate competent enough sufficient

ارجاع به لغت inadequate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inadequate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inadequate

لغات نزدیک inadequate

پیشنهاد بهبود معانی