امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Incensed

ɪnˈsenst ɪnˈsenst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    incenses
  • وجه وصفی حال:

    incensing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خشمگین، عصبانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The villagers are incensed at the decision to close the railway station.
- روستاییان از تصمیم بستن راه‌آهن عصبانی بودند.
- Perry was incensed by the committee's recommendations.
- پری از پیشنهادات کمیته عصبانی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incensed

  1. adjective very angry
    Synonyms:
    at end of one’s rope buffaloed bugged bummed out burned up dogged enraged exasperated fuming furious hacked hot and bothered huffy indignant infuriated irate ireful mad maddened miffed on the warpath peeved riled rousted rubbed the wrong way steamed up up in arms uptight wrathful
    Antonyms:
    cheerful happy joyous pleased

ارجاع به لغت incensed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incensed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incensed

لغات نزدیک incensed

پیشنهاد بهبود معانی