امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Incentive

ɪnˈsentɪv ɪnˈsentɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    incentives

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable C2
انگیزه، محرک، پاداش، مشوق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- For some people money is a major incentive.
- برای برخی از مردم، پول انگیزه‌ی بزرگی است.
- There is no incentive to save fuel.
- هیچ مشوقی برای صرفه‌جویی در مصرف سوخت وجود ندارد.
- The company offered a financial incentive to boost employee motivation.
- این شرکت یک پاداش مالی برای تقویت انگیزه‌ی کارکنان ارائه کرد.
- There was a tax incentive for homeowners to invest in energy-efficient upgrades.
- مشوق‌های مالیاتی برای مالکان خانه وجود داشت تا در ارتقاء انرژی کارآمد سرمایه‌گذاری کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incentive

  1. noun lure, inducement
    Synonyms:
    allurement bait carrot catalyst come-on consideration determinant drive encouragement enticement excuse exhortation goad ground impetus impulse incitement influence insistence inspiration instigation motivation motive persuasion provocation purpose rationale reason reason why spring spur stimulant stimulation stimulus temptation urge whip
    Antonyms:
    block hindrance turn-off

ارجاع به لغت incentive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incentive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incentive

لغات نزدیک incentive

پیشنهاد بهبود معانی