امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inclination

ˌɪŋkləˈneɪʃn ˌɪŋkləˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    inclinations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
نهاد، سیرت، طبیعت، تمایل، شیب، انحراف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the road's inclination
- شیب جاده
- the column's inclination
- کژی ستون، تمایل ستون
- a strong inclination toward music
- گرایش زیاد به موسیقی
- a people of opposite political inclinations
- مردمی با گرایش‌های سیاسی متضاد
- an inclination of 20 degrees
- شیب 20 درجه
- He responded to my greeting with a slight inclination of the head.
- سلام مرا با تعظیمی کوتاه پاسخ داد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inclination

  1. noun tendency, bent
    Synonyms:
    affection appetite aptitude aptness attachment attraction bias capability capacity cup of tea desire disposition drift druthers fancy fondness groove idiosyncrasy impulse leaning liking mind movement partiality penchant persuasion pleasure predilection predisposition preference prejudice proclivity proneness propensity slant soft spot stomach susceptibility taste temperament thing trend turn type urge velleity weakness whim will wish
  1. noun slant, angle
    Synonyms:
    acclivity bank bend bending bevel bow bowing cant declivity deviation direction downgrade grade gradient hill incline lean leaning list pitch ramp slope tilt

لغات هم‌خانواده inclination

  • noun
    inclination

ارجاع به لغت inclination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inclination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inclination

لغات نزدیک inclination

پیشنهاد بهبود معانی