با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inconveniently

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور مشقت‌بار، به‌طرز نامناسب، به‌طور مشکل‌ساز، به‌طور ناجور
- Both local airports are inconveniently located.
- هر دو فرودگاه محلی در موقعیت نامناسبی واقع شده‌اند.
- The new offices were comfortable, but inconveniently arranged.
- دفاتر جدید رضایت‌بخش بودند، اما به‌طرز ناجوری چیده شده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inconveniently

  1. adverb inaccessibly
    Synonyms: awkwardly, inappropriately

ارجاع به لغت inconveniently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inconveniently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inconveniently

لغات نزدیک inconveniently

پیشنهاد بهبود معانی