امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Indebted

ɪnˈdetɪd ɪnˈdetɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بدهکار، مدیون، مرهون، رهین منت، ممنون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He was heavily indebted to the bank.
- او سخت به بانک مقروض بود.
- I feel indebted to my parents.
- خود را مدیون والدینم می‌دانم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indebted

  1. adjective under an obligation
    Synonyms:
    accountable answerable for appreciative beholden bound bounden chargeable duty-bound grateful honor-bound hooked in debt in hock liable obligated obliged owed owing responsible thankful
    Antonyms:
    paid settled

ارجاع به لغت indebted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indebted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indebted

لغات نزدیک indebted

پیشنهاد بهبود معانی