امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Indecency

ɪnˈdiːsnsi ɪnˈdiːsnsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
زنندگی، نا‌زیبندگی، ابتذال، بی‌حیایی، بی‌شرمی، وقاحت، حرف مبتذل، رفتار زننده، رفتار ناشایست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He had the indecency of going into the street in his underpants.
- آن‌قدر بی‌حیا بود که با زیرشلواری توی خیابان رفت.
- The company fired the employee for engaging in acts of indecency in the workplace.
- شرکت این کارمند را به دلیل انجام رفتار زننده در محل کار اخراج کرد.
- The television show was criticized for its indecency.
- این برنامه‌ی تلویزیونی به دلیل نا‌زیبندگی‌اش مورد انتقاد قرار گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indecency

  1. noun obscenity, vulgarity
    Synonyms:
    bawdiness coarseness crudity drunkenness evil foulness grossness immodesty impropriety impurity incivility indecorum indelicacy lewdness licentiousness offense outrageousness pornography ribaldry smuttiness unseemliness vileness
    Antonyms:
    chastity cleanness decency modesty purity virtue

ارجاع به لغت indecency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indecency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indecency

لغات نزدیک indecency

پیشنهاد بهبود معانی