با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Infatuate

ˌɪnˈfæt͡ʃuːˌet ɪnˈfæt͡ʃʊeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    infatuated
  • شکل سوم:

    infatuated
  • سوم شخص مفرد:

    infatuates
  • وجه وصفی حال:

    infatuating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective adverb
واله و شیفته، از خود بیخود، احمقانه، شیفته و شیدا شدن، از خود بیخود کردن
- Toys that infatuate even men.
- اسباب‌بازی‌هایی که هوش از سر مردان هم می‌برد.
- The nurse infatuated the infirm old man and took his money.
- پرستار دل پیرمرد علیل را ربود و پول‌هایش را گرفت.
- He is so infatuated with this project that he has given up his job.
- آن‌قدر شیفته‌ی این طرح شده‌است که شغل خود را رها کرده‌است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infatuate

  1. adjective Affected with intense romantic attraction
    Synonyms: enamored, infatuated, smitten, gone
  2. verb To bewitch
    Synonyms: charm, beguile, captivate

ارجاع به لغت infatuate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infatuate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infatuate

لغات نزدیک infatuate

پیشنهاد بهبود معانی