با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Infatuation

ɪnˌfætʃuˈeɪʃn ɪnˌfætʃuˈeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
(معمولاً زودگذر و ناپایدار) شیفتگی، شیدایی، دلباختگی، هوس
- His infatuation with her was evident in the way he couldn't take his eyes off her.
- دلباختگی‌اش نسبت به آن دختر از آنجا مشخص بود که نمی‌توانست از او چشم بردارد.
- It was clear that their relationship was nothing more than a fleeting infatuation.
- مشخص بود که رابطه‌ی آن‌ها فقط یک هوس زودگذر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infatuation

  1. noun captivation
    Synonyms: passion, fascination, crush, desire, obsession, love, puppy love

ارجاع به لغت infatuation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infatuation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infatuation

لغات نزدیک infatuation

پیشنهاد بهبود معانی