امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inflated

ɪnˈfleɪtɪd ɪnˈfleɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    inflates
  • وجه وصفی حال:

    inflating
  • صفت تفضیلی:

    more inflated
  • صفت عالی:

    most inflated

معنی و نمونه‌جمله

adjective
باد‌کرده، پف‌کرده، متورم، باد در آستین انداخته، مغرور، بالابرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Adequately-inflated tyres.
- تایرهایی که به حد کافی باد شده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inflated

  1. adjective exaggerated
    Synonyms:
    aggrandized amplified augmented aureate bloated bombastic diffuse dilated distended dropsical enlarged euphuistic extended filled flatulent flowery fustian grandiloquent grown magnified magniloquent ostentatious overblown overestimated pompous pretentious prolix puffed pumped up ranting rhapsodical rhetorical showy spread stretched surcharged swollen tumescent tumid turgid verbose windy wordy
    Antonyms:
    deflated shrunken

لغات هم‌خانواده inflated

ارجاع به لغت inflated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inflated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inflated

لغات نزدیک inflated

پیشنهاد بهبود معانی