با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Infrastructural

ˌɪnfrəˈstrʌktʃɚl ˌɪnfrəˈstrʌktʃɚl ˌɪnfrəˈstrʌktʃrl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مربوط به زیرساخت، زیرساختی
- a strategy for infrastructural development in the region
- استراتژی (=راهبرد) توسعه‌ی زیرساختی در منطقه
- infrastructural investment
- سرمایه‌گذاریِ زیرساختی
- infrastructural projects
- پروژه‌های زیرساختی
- There are complex infrastructural challenges facing our country.
- چالش‌هایِ زیرساختیِ پیچیده‌ای پیش‌ روی کشور ما قرار دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده infrastructural

ارجاع به لغت infrastructural

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infrastructural» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/infrastructural

لغات نزدیک infrastructural

پیشنهاد بهبود معانی