با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inhalation

ˌɪnəˈleɪʃn̩ ˌɪnhəˈleɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
استنشاق، دم
- the inhalation of smoke
- استنشاق دود
- The yoga instructor emphasized the importance of proper inhalation and exhalation during the class.
- مربی یوگا بر اهمیت دم و بازدم درست در طول کلاس تاکید کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inhalation

  1. noun The act of breathing in
    Synonyms: inspiration, aspiration, intake, breathing-in
  2. noun A medication to be taken by inhaling it
    Synonyms: gasp, inhaling, inhalant, puff, drag

ارجاع به لغت inhalation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inhalation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inhalation

لغات نزدیک inhalation

پیشنهاد بهبود معانی