با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inhale

ɪnˈheɪl ɪnˈheɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    inhaled
  • شکل سوم:

    inhaled
  • سوم شخص مفرد:

    inhales
  • وجه وصفی حال:

    inhaling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
تنفس کردن، تو کشیدن، در ریه فروبردن، بو کردن، به داخل کشیدن، بوییدن
- to inhale and exhale air
- دمیدن و باز دمیدن هوا
- He smokes a pipe but does not inhale (the smoke).
- او پیپ می‌کشد؛ ولی دود آن را فرونمی‌برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inhale

  1. verb breathe in
    Synonyms: drag, draw in, gasp, inspire, insufflate, puff, pull, respire, smell, sniff, snort, suck in
    Antonyms: breathe out, exhale

ارجاع به لغت inhale

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inhale» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inhale

لغات نزدیک inhale

پیشنهاد بهبود معانی