امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Initiative

ɪˈnɪʃətɪv ɪˈnɪʃətɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    initiatives

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
آغازگرانه، پیشقدمانه، مقدماتی، اولیه، آغازگری، پیشقدمی، پیشگامی، ابتکار، تازه‌آوری، نوآوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a new Russian initiative must now be anticipated.
- اکنون باید در انتظار پیشگامی جدید روس‌ها بود.
- through his initiative the project was put into effect.
- طرح به ابتکار او به اجرا درآمد.
noun
حق بردن لایحه به پارلمان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد initiative

  1. noun eagerness to do something
    Synonyms:
    action ambition drive dynamism energy enterprise enthusiasm get-up-and-go gumption inventiveness leadership moxie originality punch push resource resourcefulness spunk steam vigor
    Antonyms:
    indifference lethargy

ارجاع به لغت initiative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «initiative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/initiative

لغات نزدیک initiative

پیشنهاد بهبود معانی