امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Insect

ˈɪnsekt ˈɪnsekt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    insects

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
حشره، کرم خوراک (مثل کرم پنیر و ...)، کرم ریز، جنبنده ریز، عنکبوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- an insect bite
- گزیدگی حشره
- Most insects have wings.
- بیشتر حشرات بال دارند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد insect

  1. noun bug
    Synonyms:
    ant aphid bedbug bee beetle bumblebee butterfly cockroach cootie daddy longlegs dragonfly flea fly fruit fly gnat grasshopper hornet ladybug louse mite mosquito moth pest praying mantis termite tick vermin yellowjacket

ارجاع به لغت insect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insect

لغات نزدیک insect

پیشنهاد بهبود معانی