با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Inspect

ɪnˈspekt ɪnˈspekt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    inspected
  • شکل سوم:

    inspected
  • سوم شخص مفرد:

    inspects
  • وجه وصفی حال:

    inspecting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
سرکشی کردن، بازرسی کردن، تفتیش کردن، رسیدگی کردن
- Let us inspect his motives.
- بگذار انگیزه‌های او را بررسی کنیم.
- They inspect all suitcases carefully.
- آن‌ها بادقت همه‌ی چمدان‌ها را وارسی می‌کنند.
- to inspect legal documents
- بازبینی مدارک قانونی
- The prison warden inspected all the rooms.
- رئیس زندان به همه‌ی اتاق‌ها سرکشی کرد.
- He inspected the herd for ticks and leeches.
- او گله را از نظر (احتمال وجود) کنه و زالو معاینه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inspect

  1. verb examine, check
    Synonyms: audit, canvass, case, catechize, check out, clock, eye, give the once-over, go over, go through, inquire, interrogate, investigate, kick the tires, look over, notice, observe, oversee, probe, question, review, scan, scope, scout, scrutinize, search, study, superintend, supervise, survey, vet, view, watch
    Antonyms: forget, ignore, neglect

لغات هم‌خانواده inspect

ارجاع به لغت inspect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inspect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inspect

لغات نزدیک inspect

پیشنهاد بهبود معانی