امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Instant

ˈɪnstənt ˈɪnstənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    instants

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
دم، آن، لحظه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- at the instant of death
- در دم مرگ
- They fell in love the instant they met.
- آنان به مجرد ملاقات عاشق هم شدند.
- Come here this instant!
- همین الان بیا اینجا!
- The instant she opened her eyes.
- لحظه‌ای که چشمانش را گشود.
- The instant I saw her she burst out laughing.
- تا او را دیدم زد زیر خنده.
adjective
فوری، آنی
- She is running an instant risk of suffocating.
- او در خطر فوری خفه شدن است.
- instant obedience
- اطاعت فوری (بی‌معطلی)
- instant coffee
- قهوه‌ی فوری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد instant

  1. adjective immediate, urgent
    Synonyms:
    burning clamant contemporary crying current dire direct exigent existent extant fast imperative importunate insistent instantaneous on-the-spot present present-day pressing prompt quick split-second
    Antonyms:
    delayed eventual late later
  1. noun moment
    Synonyms:
    bat of the eye breath crack flash jiffy juncture minute nothing flat occasion point sec second shake short while split second tick time trice twinkling while wink

Collocations

لغات هم‌خانواده instant

ارجاع به لغت instant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «instant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/instant

لغات نزدیک instant

پیشنهاد بهبود معانی