امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Intangible

ɪnˈtændʒəbl ɪnˈtændʒəbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
لمس‌ناپذیر، (مجازاً) بغرنج، درک‌نکردنی، مال غیر‌عینی، ناهویدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- that intangible thing, the soul
- روح، آن چیز ناملموس
- the intangible constituents of energy
- اجزای نامحسوس کارمایه
- Goodwill is an intangible asset.
- حسن نیت ثروتی معنوی است.
- intangible property
- دارایی نامرئی
- an intangible feeling of impending disaster
- احساس مبهمی درباره‌ی فاجعه‌ی قریب‌الوقوع
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intangible

  1. adjective indefinite, obscured
    Synonyms:
    abstract abstruse airy dim eluding elusive ethereal evading evanescent evasive hypothetical impalpable imperceptible imponderable inappreciable incorporeal indeterminate insensible invisible rare shadowy slender slight unapparent uncertain unobservable unreal unsubstantial unsure vague
    Antonyms:
    definite obvious palpable perceptible tangible

ارجاع به لغت intangible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intangible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intangible

لغات نزدیک intangible

پیشنهاد بهبود معانی