امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Integrate

ˈɪntɪɡreɪt ˈɪntɪɡreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    integrated
  • شکل سوم:

    integrated
  • سوم‌شخص مفرد:

    integrates
  • وجه وصفی حال:

    integrating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C1
ادغام کردن، با هم درآمیختن، تلفیق کردن، یکی کردن، ملحق کردن، ادغام شدن، ملحق شدن، یکی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Trying to integrate government-owned and private factories was a big mistake.
- سعی در ادغام کردن کارخانه‌های دولتی و خصوصی اشتباه بزرگی بود.
- Buildings should be integrated with their surroundings.
- ساختمان‌ها باید با محیط اطراف خود یکی شوند.
verb - intransitive verb - transitive
تفکیک‌زدایی کردن، تبعیض نژادی را کنار گذاشتن، همگانی کردن، همگانی شدن، به روی همه باز شدن، به روی همه باز کردن (مدرسه و غیره)
- to integrate black students into white schools
- وارد کردن دانش‌آموزان سیاه‌پوست به مدارس سفیدپوستان
- a project for integrating immigrants into our society
- طرحی برای هم‌آمیز کردن مهاجران در جامعه‌ی ما
verb - transitive
ریاضی انتگرال گرفتن
- In order to solve the physics problem, you need to integrate the given function.
- برای حل این مسئله‌ی فیزیک، باید انتگرال تابع داده‌شده را بگیرید.
- The mathematician was able to integrate the complex equation, finding the solution to the problem.
- ریاضی‌دان توانست انتگرال این معادله‌ی پیچیده را بگیرد و راه‌حل مسئله را بیابد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد integrate

  1. verb mix, merge
    Synonyms:
    accommodate amalgamate arrange articulate assimilate associate attune blend coalesce combine come together compact concatenate concentrate conform conjoin consolidate coordinate desegregate embody fuse get together harmonize incorporate interface intermix join knit link meld with mesh orchestrate organize proportion reconcile reconciliate symphonize synthesize systematize throw in together tune unify unite wed
    Antonyms:
    divide separate

لغات هم‌خانواده integrate

  • verb - transitive
    integrate

ارجاع به لغت integrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «integrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/integrate

لغات نزدیک integrate

پیشنهاد بهبود معانی