امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Intelligent

ɪnˈtelədʒnt ɪnˈtelədʒnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more intelligent
  • صفت عالی:

    most intelligent

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
باهوش، هوشمند، تیزهوش، زیرک، دانا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an intelligent girl
- دختری باهوش
- Man is an intelligent creature.
- انسان موجودی هوشمند است.
- She asks intelligent questions.
- او پرسش‌های زیرکانه‌ای می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intelligent

  1. adjective very smart
    Synonyms:
    able acute alert alive all there apt astute brainy bright brilliant calculating capable clever comprehending creative deep discerning enlightened exceptional highbrow imaginative ingenious instructed inventive keen knowing knowledgeable original penetrating perceptive perspicacious profound quick quick-witted rational ready reasonable resourceful responsible sage sharp smart thinking together understanding well-informed whiz wise witty
    Antonyms:
    foolish idiotic imbecile stupid unintelligent

لغات هم‌خانواده intelligent

ارجاع به لغت intelligent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intelligent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intelligent

لغات نزدیک intelligent

پیشنهاد بهبود معانی