امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Intense

ɪnˈtens ɪnˈtens
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more intense
  • صفت عالی:

    most intense

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
زیاد، سخت، شدید، قوی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- intense light
- نور شدید
- intense hatred
- تنفر شدید
- intense cold
- سرمای سخت
- intense thought
- فکر عمیق
- intense study
- مطالعه‌ی زیاد
- She listened with intense attention.
- او با توجه تمام گوش فرا داد.
- intense blue
- آبی سیر
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intense

  1. adjective forceful, severe; passionate
    Synonyms:
    acute agonizing all-consuming ardent biting bitter burning close concentrated consuming cutting deep diligent eager earnest energetic exaggerated exceptional excessive exquisite extraordinary extreme fanatical fervent fervid fierce forcible full great hard harsh heightened impassioned intensified intensive keen marked piercing powerful profound protracted pungent sharp shrill stinging strained strong supreme undue vehement violent vivid zealous
    Antonyms:
    calm dull low-key mild moderate

لغات هم‌خانواده intense

  • adjective
    intense

ارجاع به لغت intense

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intense» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intense

لغات نزدیک intense

پیشنهاد بهبود معانی